جدول جو
جدول جو

معنی به ترتیب - جستجوی لغت در جدول جو

به ترتیب
دهنادین
تصویری از به ترتیب
تصویر به ترتیب
فرهنگ واژه فارسی سره
به ترتیب
على التّوالى
تصویری از به ترتیب
تصویر به ترتیب
دیکشنری فارسی به عربی
به ترتیب
Respectively
تصویری از به ترتیب
تصویر به ترتیب
دیکشنری فارسی به انگلیسی
به ترتیب
respectivement
تصویری از به ترتیب
تصویر به ترتیب
دیکشنری فارسی به فرانسوی
به ترتیب
ترتیب وار
تصویری از به ترتیب
تصویر به ترتیب
دیکشنری فارسی به اردو
به ترتیب
যথাক্রমে
تصویری از به ترتیب
تصویر به ترتیب
دیکشنری فارسی به بنگالی
به ترتیب
kwa mtiririko
تصویری از به ترتیب
تصویر به ترتیب
دیکشنری فارسی به سواحیلی
به ترتیب
sırasıyla
تصویری از به ترتیب
تصویر به ترتیب
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
به ترتیب
각각
تصویری از به ترتیب
تصویر به ترتیب
دیکشنری فارسی به کره ای
به ترتیب
בהתאמה
تصویری از به ترتیب
تصویر به ترتیب
دیکشنری فارسی به عبری
به ترتیب
順番に
تصویری از به ترتیب
تصویر به ترتیب
دیکشنری فارسی به ژاپنی
به ترتیب
क्रमशः
تصویری از به ترتیب
تصویر به ترتیب
دیکشنری فارسی به هندی
به ترتیب
secara berurutan
تصویری از به ترتیب
تصویر به ترتیب
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
به ترتیب
ตามลำดับ
تصویری از به ترتیب
تصویر به ترتیب
دیکشنری فارسی به تایلندی
به ترتیب
respectievelijk
تصویری از به ترتیب
تصویر به ترتیب
دیکشنری فارسی به هلندی
به ترتیب
respectivamente
تصویری از به ترتیب
تصویر به ترتیب
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
به ترتیب
rispettivamente
تصویری از به ترتیب
تصویر به ترتیب
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
به ترتیب
respectivamente
تصویری از به ترتیب
تصویر به ترتیب
دیکشنری فارسی به پرتغالی
به ترتیب
分别地
تصویری از به ترتیب
تصویر به ترتیب
دیکشنری فارسی به چینی
به ترتیب
odpowiednio
تصویری از به ترتیب
تصویر به ترتیب
دیکشنری فارسی به لهستانی
به ترتیب
відповідно
تصویری از به ترتیب
تصویر به ترتیب
دیکشنری فارسی به اوکراینی
به ترتیب
jeweils
تصویری از به ترتیب
تصویر به ترتیب
دیکشنری فارسی به آلمانی
به ترتیب
соответственно
تصویری از به ترتیب
تصویر به ترتیب
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی ترتیبی
تصویر بی ترتیبی
بی نظمی بی انضباطی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد ترکیب
تصویر بد ترکیب
بد جور بی ریخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی ترتیب
تصویر بی ترتیب
بی نظم بی انضباط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی ترتیب
تصویر بی ترتیب
درهم، نابسامان
فرهنگ واژه فارسی سره
بی سامان، بی نظم، سامان نیافته، نامدون، ناهموار، هردمبیل
متضاد: مدون، مرتب
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بی نظم، تصادفی، نامرتّب، بی نظمی، دست و پا چلفتی، ناهمگون
دیکشنری اردو به فارسی
نامرتّب، بی نظمی، پریشانی، تصادفی بودن
دیکشنری اردو به فارسی